16/08/2017

گام

…. گام هایم ناکوک ناساز یکی پایین ، یکی بالا تیک … تاک…. و شاید تاک…. تیک….
16/08/2017

سایه

… نشستم و با سایه ام صحبت کردم با هم تفاهم نداریم هر وقت بخواهد می آید… می رود شبها که همصحبت می خواهم هیچ وقت نیست روزها هم که […]
16/08/2017

سایه ۲

… سایه ام را دنبال میکنم سایه ام با من یکی ست تک رنگ پر رنگ همرنگ -سایه ام را نمیخواهم همیشه دلگیر است -بیا من و تو سایه شویم […]
16/08/2017

گیسو

…. هربار خودم را می گذاشتم جای پیچ و تاب ِ انتهای ِ گیسویت همان تکه از خورشید همان آرامش راه راه همان نرمی ِ نسیم همان دلبر ِ رقصان […]
16/08/2017

مرتع

…. مرا بِچران در مرتع عشقت در هوس ِ شبدری نمناک، روییده بر گونه ات سیرَم کن از حسرت گرچه میدانم … میسپاریم به تیزی ِ سلاخ تا شقه ام […]
16/08/2017

بی وفا

…. شبهای ما به هم گره خورده تو بیداری و من هم تو می شماری و من در انتظار که شاید مرا نیز در میان گوسفندانت بشمری هر چه من […]
16/08/2017

صدایم کن

… صدای من از تو هم بلند تر است آنقدر که به جوش آیی آنقدر که خودم هم بجوشم کاش صدایم را آنکه باید می شنید نکند از شادیِ دوریَم […]
16/08/2017

اعتراف

… از دید من همه ی شما گوسفندید البته جانب انصاف را رعایت کنیم بعضی تان خیلی گوسفند ترید امضاء سگ گله