رقصم گرفته رقصم گرفته دستها بالا ، چشمها بسته به یاد آخرین بوسه گردن کمی شکسته پاها در هم گره کلاغ نشسته روی هره صدا می کند غار و غار باز کرد مرا از خواب بیدار رقصم گرفته رو به آینه نشسته دستها را بسته یک مشت و ، آینهی شکسته رقصم گرفته Share0