16/08/2017

پرواز

بارها از غصه هایم پرواز کردم تا سقف از آن بالا ، بی ارزشی ِ تمام قصه هایم را خواندم و سنگین از ناکامی های وجدانم برای شکستن به کف […]
17/08/2017

اشتباه

– اشتباه چشمانت را رها دستانت را نگاه زندگیم را تباه
17/08/2017

پیام آور

– برای تمام شما که دنیای جدیدی می خواهید پیامی آورده ام من پیام آور ناامیدی از دیار یأس و نیستی …به همین سوگواره سوگند می خورم و شما را […]
17/08/2017

مهتاب

– نمی دانم چه شد که از آبی ِ مهتاب ترسیدم چراغ روشن کردم و دلتنگ ِ مهتاب ِ آبی شدم
17/08/2017

دو

– هرچه نمی خواهی بین دو گوش و دو دست و دو سیم هربار شنیده می شود و نفرت تکرار می شود و دو گوش و دو دست دور و […]
17/08/2017

رقصم گرفته

رقصم گرفته دستها بالا ، چشمها بسته به یاد آخرین بوسه گردن کمی شکسته پاها در هم گره کلاغ نشسته روی هره صدا می کند غار و غار باز کرد […]
17/08/2017

هدف

– به دنبال ِ کوچه ای بن بست هستم تا شاید در بُن ِ بسته ی آن هدفی پیدا کنم غافل از اینکه شهردار باغ ِ عشق مدرنیته را در […]
17/08/2017

آشنای قدیمی

– امروز آشنایی قدیمی دیدم چند سالی بود که بی خبر از من رفته بود و بی خبر از او من هم کمی خیره به هم ماندیم سپس سرش را […]
17/08/2017

درخت مهربان

– امشب حس ِ تنهایی داشتم همانند آن درختی که با یک پا به آن تکیه کردم و تنها چیزی که داشت را هدیه کرد به من تک برگی که […]